دنیای تیره من
من و تو باهم پیله می شویم! بعد از ان بنشینند و تماشا کنند پروانگی مان را ... این روزها ...
پارو را رها کرده ام دراز کشیده ام کف قایقی معلق ... که به هیچ کجا نمی رود !!
ان روزها حتی بیسکویت ها مادر بودند !! ولی حالا همه " های بای " شده اند ...!! زمان ادمها را دگرگون میکند ... اما تصویری را که
از ان ها داریم ثابت نگه میدارد!! هیچ چیز دردناکتر از این تضاد میان دگرگونی ادمها و ثبات خاطره ها نیست !
چقدر کوشیدند تا آغوش و بوسه را
از عشق حذف کنند !! اما.... تنها " عشق " را از آغوش و بوسه ها حذف کردند ...!! یادته میگفتی نفسم ؟؟ چی شد ؟
بند اومدم ؟ زدی تو کار تنفس مصنوعی دهن به دهن اونم با یه غریبه ؟ هه ...!! تمام چیزی که به من دادند همه ی انهایی که
با تمام وجود باورشان کردم ... یک مشت ظواهر زیبای پوچ و چند لبخند مصنوعی بود که اصلا برای من نیست... ولی من همچنان این ظاهر سازی های زیبا را دوست دارم چون غرق رویای " تو "شده ام ...
چیزى جز اســـــــــــــــــم تو دل واژه هاى مــــــــــــــــــرا شــــــــــــــــاد نمى کند …!
றiss joαη |